»» می......
می گویند از صبح بنویس از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم
وقتی تمام وقت باران پنجره ی چشمانم را شسته است
همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های
خوشحال اما من گمان می کنماین خیلی خوب است که نمی
توانم ادای آدم های خوب را دربیاورم بی ستاره ام
و زرد با طعم معطر پاییز که حضورش تنها
معجزه ی لحظه های تنهایی من است سقف اعتماد تعمیری ست
مدام چکه می کند آغوش ترانه هاهمچنان از عطر تن او که
. باید پر باشد خالیست نمی توانم باورشکنم چه رفتنش وچه ماندنش را
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نگار ( پنج شنبه 85/7/27 :: ساعت 3:21 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
می......د نیای نامرد